کــــــــــافه کــتـــاب

وبلاگ کتابخانه شهید مطهری فامنین

کــــــــــافه کــتـــاب

وبلاگ کتابخانه شهید مطهری فامنین

کــــــــــافه کــتـــاب

کتابخانه عمومی شهید مطهری در سال 1370 در زمینی به مساحت 800 متر مربع و با 400 متر مربع زیر بنا افتتاح گردید.
این کتابخانه در خیابان شهید مطهری روبروی مسجد اعظم شهر فامنین واقع است.
کتابخانه شهید مطهری دارای سالن مطالعه، بخش مرجع، بخش کودکان، بخش نشریات، سالن آمفی تئاتر، و ایستگاه رایانه برای اعضا جهت جستجوی کتاب و استفاده از اینترنت پر سرعت می باشد.
کتابخانه در دو شیفت کاری صبح و بعداز ظهر ، روزهای زوج جهت استفاده خانم ها و روزهای فرد جهت استفاده آقایان می باشد.
ساعت فعالیت: 7:30 لغایت 19 (پنج شنبه ها تا ساعت 13:00)
شماره تماس: 08136823989

بایگانی

معرفی کتاب : روح پراگ

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۱۹ ب.ظ

روح پراگ:  عنوانی وسوسه انگیز برای خرید و مطالعه یک کتاب

روح پراگ، مجموعه مقالات ایوان کلیماست که طی ۱۵ سال نوشته شده است. در معرفی این اثر نه می‌توان از آن به عنوان رمان نام برد، نه داستان کوتاه، نه نقد و نه سرگذشت‌نامه؛ مجموعه‌ای ست از بیست مقاله که گویی همه‌ی این‌ها هم هست. مقالاتی که بازتاب دیدگاه نویسنده به سیاست، ادبیات، تاریخ، هنر و حتی شهر پراگ بوده و در ۵ فصل آمده است.


در بخش اول نویسنده خاطراتش از اسارت در اردوگاه نازی‌ها را بازگو می‌کند. تجربه‌ی منحصر به فردی که کلیما در کودکی‌اش در این اردوگاه گذرانده و همان طور که خودش هم در کتاب ذکر می‌کند، بر تمام زندگی‌اش، شخصیت‌اش و آثارش سایه انداخته. شانه به شانه شدن با مرگ، ترس از دست دادن و ترس لذت بردن از زندگی‌ای که هر آن ممکن است از وی بگیرندش در خط به خط جمله‌های این قسمت کتاب دیده می‌شود.

 

قسمت اول کتاب، بسیار شگفت آور و هیجان انگیز است؛ خاطراتی که کلیما از دوران کودکی‌اش، بازگو می‌کند گاهی آنقدر وحشت‌آور است که به سختی می‌توان باور کرد در واقعیت اتفاق افتاده‌اند. اما از سویی نثر روان و ساده آن، که در حقیقت ترجمه بسیار دقیق و روان خشایار دیهیمی است، موجب تصویرسازی تمامی لحظات تعریف شده، در ذهن خواننده می‌شود و به عبارتی می‌تواند با کلیمای کوچک همذات پنداری کرده و شرایط و مخاطرات دوران سیاه جنگ جهانی را از نگاه یک کودک درک کند.

 

کلیما در همین خاطرات به شروع نویسندگی خویش و آموزه‌های تئوریک یکی از اسرای اردوگاه به وی از ادبیات اشاره می‌نماید و می‌نویسد:

 

«نوشتن به آدم این قدرت را می‌دهد که وارد زمان‌هایی شوی که در زندگی واقعی دور از دسترس هستند، حتا ورود به ممنوع‌ترین مکان‌ها. فراتر از این، نوشتن این قدرت را به آدم می‌دهد که هر کسی را به مهمانی خود دعوت کنی».

 

در قسمت دوم کتاب مقالاتی کوتاه که نظریات اجتماعی کلیما را بیان می‌کنند، آمده است. در این بخش تنوع موضوعی بسیاری دیده می‌شود. از محیط زیست گرفته تا نوشتن و فرهنگ و تمدن. وی معتقد است زبان چک رو به انحطاط می‌رود و گنجینه واژگانش در حال فقیر شدن است. کلیما پیوند مردم و تمدن را مانند پیوند مرگ و زندگی می‌داند که با از بین رفتن تمدن، مردم نیز به همراه آن خواهند مرد و در جایی بیان می‌کند که حتی اگر با از بین رفتن تمدن، مردم به زندگی خود ادامه دهند، این نومیدی است که آنها را از پا در خواهد آورد. تصویری هم که در مقاله‌ی «روح پراگ» از این شهر می‌سازد واقعاً خواندنی است.

 

«هر شهری مثل یک آدم است: اگر رابطه اصیلی با آن برقرار نکنیم، فقط نامی بر جای می‌ماند، یک شکل و صورت بیرونی که خیلی زود از حافظه و خاطره‌مان می‌رود و رنگ می‌بازد. برای برقرار کردن چنین رابطه‌ای، باید بتوانیم شهر را با دقت ببینیم و شخصیت خاص و استثنایی آن را دریابیم، آن «من» شهر، روح شهر، هویت آن و شرایط زندگی آن که در طول زمان و در عرض مکان آن پدید آمده است.»

 

فصل سوم پیرامون نظام توتالیتاریسم و مسئله قدرت نظراتی ارائه می‌شود و فصل چهارم مباحثی چون ادبیات، مذهب، سکولاریته، سنت و محدودیت ها را مطرح می کند.

 

بیشتر آثار مهم کلیما در دوره‌ی بین دو انقلاب بزرگ کشورش نوشته شده و تعاریف و توصیفاتی که از حکومت‌های دیکتاتوری کشورش داشته بسیار دقیق و قابل تأمل است. شاید اواسط کتاب کمی خسته کننده باشد ولی رو به پایان که می‌رود، باز جذابیت‌اش را به دست می‌آورد.

 

فصل پایانی کتاب کلیما به کافکا و آثارش پرداخته است. این بخش در واقع نقد پژوهشی مفصلی‌ست با رویکردی متفاوت از آن‌چه تا کنون در خوانش و بررسی آثار کافکا معمول بوده است.

 

در انتها از شما دعوت می‌کنم قسمتی از متن کتاب را با هم مرور کنیم که شاید بی‌ارتباط با فضای فکری این روزهای ما نباشد:

 

«نیاکان ما در کنار کتاب مقدس فقط معدود کتاب هایی داشتند که نه فقط آنها را می خواندند بلکه آنها را به خاطر هم می سپردند. تلویزیونی در کار نبود. روزنامه هایی که می خواندند چند صفحه بیشتر نبودند. به مردم اطلاعات کمی داده می شد، اما آنها فرصت بیشتری داشتند که به همان ها فکر کنند و مردمان و طبیعت را برای خود از نظر بگذرانند و بسیاری از آدم ها بدین ترتیب و با مرتب کردن این فکرها به نگاهی از زندگی می رسیدند و اعتقادی برای خودشان پیدا می کردند. اما امروز چه؟

 

به یکباره و به صورتی غیر منتظره پی بردم که نوشتن چه قدرت رهایی بخشی به آدم می دهد. نوشتن به آدم این قدرت را می دهد که وارد زمان هایی شوی که در زندگی واقعی دور از دسترس هستند، حتی ورود به ممنوع ترین مکان ها. فراتر از اینف نوشتن این قدرت را به آدم می دهد که هر کسی را به مهمانی خود دعوت کنی

در هر چند ثانیه کتاب تازه ای منتشر می شود. کتاب هایی که اکثرشان بخشی از همان صدای گنگ مداومی هستند که نمی گذارند ما خوب بشنویم. حتی کتاب هم دارد بدل به ابزاری برای فراموشی می شود. آثار ادبی واقعی زمانی خلق می شوند که آفرینندگان آن ها صدای اعتراضی بشوند علیه آن فراموشی که بر سر آن ها فرود می آید، بر سر پیشینیان آن ها و همعصرانشان که به یک سان فرود می آید بر سر زمانشان و حتی زبانشان ثر ادبی واقعی چیزی است که در برابر مرگ می ایستد و آن را انکار می کند.»(صفحه ۴۸).

 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۹
کتابدار ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی